موضوعات مرتبط:
برچسبها:
خـوابم نمــے بــرد
بــہ همــہ چیز فکر کــرده ام...
حتے تـــو
و مے دانـــم که خوابـــے
و قبــل از بستہ شدن چشـــم هآیــتـ
بــہ ـهمہ چیــز فکــر کرده اے
جـــــز مــ ـ ـن.
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
صدای موسیقی آرامش بخشی از آسمان می آمد...
آنقدر زیبا و دلنشین بود که دلم میخواست ساعتها آن را گوش کنم...
در خیال خود غرق بودم...
که فرشته ای زیبا...
معصوم...
و آرام...
با صدایی دل انگیز بر من سلام کرد....
این فرشته....
تمام زندگی ام شد...
صدایش تنها صدایی بود که در دنیای بینهایت عاشقی به گوشم آشنا بود...
تصویرش...
انگار خدا زمان زیادی را برای نقاشی اش صرف کرده بود....
دستهایش گرم بود...
او با وجودش به من جان میداد....
آه...
آن لبخند شیرین و دل فریبش....
هوش از سر هر انسانی میبرد....
به راستی که همانند فرشته ها بود....
شب ها....
با آلت موسیقی اش برایم شعر عاشقی مینواخت....
و مرا مانند کودکی خواب میکرد....
صبح با دستان آرامش بخشش مرا بیدار و بر رویم لبخند میزد...
هیچگاه گمان نمیکردم...دنیا اینقدر زیبا باشد....
تمام زیبایی های دنیا در "او" جمع شده بود...
ساعتها "او"را میدیدم و از دیدنش لحظه ای خسته نمیشدم....
او به رنگ سفید بود....
پاک پاک....
آرام و زیبا....
انگار عشقش با بند بند وجودم گره خورده بود....
انگار عشقش خنجر دوست داشتنی بود که در قلبم فرو رفته بود....
انگار.....
نمیدانم کی بود...
چرا قرمز بود....
چراصدایش اینقدر وحشتناک بود...
چهره اش همانند شیطان بود که هرکسی از دیدن آن کراحت داشت...
به "او" هر لحظه نزدیک تر میشد...
و فرشته من آنقدر پاک و معصوم و بی دفاع بود که نمیتوانست با او مقابله کند....
از من کمک میخواست....
با تمام وجود به سمتش میرفتم...
او مثل همیشه آرام بود...
آرام اشک میریخت اما ترسی در چشمانش موج میزد....
دستانم را به سویش دراز کردم.....
خواستم او را بگیرم و وجودم را مانند حفاظی محکم به دور او بکشم....
طوفان شد....
انگار دنیا برهم ریخت....
هر چه تلاش میکردم دستم به او نزدیک شود،دورتر میشد....
صدای ویالون گوش خراشی سکوت را میشکست....
او از من کمک میخواست....
تمام قدرتم را در دستانم جمع کردم....
اما انگار دستانم بی حس بود....
لحظه ای چشم بر هم گذاشتم.....
و...
وقتی باز کردم...
همه چیز آرام....
مثل گذشته بود....
آسمان آبی....
دشت ها سبز...
و گلها رنگارنگ بودند...
اما فرشته من.....
او نبود....
صدای ویالونش را از دل ابرها میشنیدم...
به آسمان خیره شدم....
ماه میان انبوهی ابر پنهان شده بود...
چشم های دلربای فرشته در ماه دیده میشد....
صدایش کردم....
اما جوابی نداد....
صدایم رابلند و بلند و بلندتر کردم....
اما فایده ای نداشت...
صدای ویالون آرام تر میشد...
ابر های کاملا ماه را پوشاندند...
باران....
با شدت میبارید.....
آسمان هم اشک میریخت....
اما چشمان من آرام بود....
خنجر عشقش از را از دلم خارج کرد....
نه تنها در قلبم...
بلکه سیلاب خون را در تمام وجودم احساس میکردم....
شیرینی سلام کردن را او چشید....
و...
تلخی خداحافظی را....
من.....موضوعات مرتبط:
برچسبها:
خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا .....
میــــــوه کـــــــــــــــــــــدام درختـــــت را گـــــــــــــــــــــــــاز بـــــــــــــــــــــزنم ....
که از زمیـــــــــــــــــــــــــن رانـــــــــــــــــــــــــــــــده شــــــــــــــــــــــــــــــــــــوم .....
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
سلاااااااااااااااااام به همــــــــــــــــــــــــــه........
نمیدونم چرا ولی به سرم زد تا متن و ترجمه یکی از آهنگ های فوق العاده قشنگه Taylor swift رو براتون بذارم.....
امیدوارم خوشتون بیاد.....راستش من خیلی این آهنگ و معنیش رو دوست دارم.....و بارها و بارها باهاش گریه کردم...
I still remember the look on your face
هنوز یادمه چه قیافه ای گرفته بودی
Been through the darkness at 1:58
ساعت 1 و 58 دقیقه از تاریکی عبور می کردم
The words that you whispered for just us to know
کلمه هایی که زمزمه می کردی تا بدونیم
You told me you loved me so why did you go away, go away
تو که گفتی خیلی دوستم داری پس چرا رفتی؟
I do recall now the smell of the rain
من بوی بارون رو به یاد میارم
Fresh on the pavement, I ran off the plane
بارون رو سنگفرشا بود…من از هواپیما پیاده شدم
That July 9th the beat of your heart
نهم جولای ضربان قلب تو
It jumps through your shirt, I can still feel your arms
بارون انقدر شدید بود که روی تی شرتت می پاشید من هنوز اغوشتو حس می کنم
But now I’ll go sit on the floor wearing your clothes
اما الان میرم رو زمین میشینم و لباساتو می پوشم
All that I know is I don’t know
تمام چیزی که می دونم اینه که نمی دونم
How to be something you miss
چطور چیزی باشم که تو دلت براش تنگ میشه
Never thought we’d have a last kiss
هیچوقت فکر نمی کردم که آخرین بوسه مونو تجربه کنم
Never imagined we’d end like this
هیچوقت فکر نمی کردم اینجوری تمومش کنیم
Your name, forever the name on my lips
اسم تو همیشه رو لبامه
I do remember the swing of your step
من قدمهای موزونتو یادمه
The life of the party, you’re showing off again
توی مهمونی دوباره داری خودنمایی میکنی
And I roll my eyes and then you pulled me in
و من سرمو میندازم پایین و تو منو به سمت خودت میکشی
I’m not much for dancing but for you did
من زیاد اهل رقص نیستم اما به خاطر تو رقصیدم
Because I loved your handshake, meeting my father
چون من عاشق طرز دست دادن تو با پدرم بودم
I love how you walk with your hands in your pockets
من عاشق راه رفتنتم وقتی دستاتو تو جیبت میذاری
How you’d kiss me when I was in the middle of saying something
عاشق وقتیم که وسط حرفم منو بوسیدی
There’s not a day I don’t miss those rude interruptions
روزی نیست که دلم برای پریدنت وسط حرفم تنگ نشه
And I’ll go, sit on the floor wearing your clothes
و من خواهم رفت…روی زمین نشستم لباسای تو رو پوشیدم
All that I know is I don’t know
همه چیزی که میدونم اینه که نمیدونم
How to be something you miss
چطور کسی باشم که دلت براش تنگ میشه
Never thought we’d have a last kiss
هیچوقت فکر نمیکردم کارمون به بوسه ی خداحافظی بکشه
Never imagined we’d end like this
هیچوقت تصور نمیکردم اینطور تموم شه
Your name, forever the name on my lips, ohh
اسم تو برای همیشه رو لبهای منه
So I’ll watch your life in pictures like I used to watch you sleep
پس من زندگی تو رو از رو عکسهات دنبال میکنم مثل اونوقتا که عادت داشتم تو رو تو خواب نگاه کنم
And I’ll feel you forget me like I use to feel you breathe
و من احساس میکنم فراموشم کردی مثل اونوقتا که عادت داشتم نفس هاتو حس کنم
And I’ll keep up with our old friends just to ask them how you are
و من با دوستای قدیمی مون هنوز رابطه دارم و ازشون حالتو می پرسم
Hope it’s nice where you are
آرزو میکنم جای خوبی باشی
And I hope the sun shines and it’s a beautiful day
و من امیدوارم خورشید بتابه و در این روز زیبا
And something reminds you, you wish you had stayed
یه چیزی منو به خاطرت بیاره و تو ارزو کنی که با من میموندی
We can plan for a change in weather and time
ما میتونیم برای عوض کردن زمان و اوضاع آب و هوا برنامه ریزی کنیم
I never planned on you changing your mind
اما من هیچوقت برای عوض کردن نظرت کاری نکردم
So, I’ll go, sit on the floor wearing your clothes
پس من خواهم رفت…روی زمین نشستم لباسای تو رو پوشیدم
All that I know is I don’t know
همه چیزی که میدونم اینه که نمیدونم
How to be something you miss
چطور کسی باشم که دلت براش تنگ میشه
I never thought we’d ever last kiss
هیچوقت فکر نمیکردم کارمون به بوسه ی خداحافظی بکشه
Never imagined we’d end like this
هیچوقت تصور نمیکردم اینطور تموم شه
Your name, forever the name on my lips
اسم تو برای همیشه رو لبهای منه
Just like our last kiss, forever the name on my lips
مثل اخرین بوسه مون همیشه اسمت رو لبامه
Forever the name on my lips, just like our last
همیشه اسمت رو لبامه مثل اخرین
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
عمیق ترین کلمه "عشق"است.....به آن ارج بده
بی رحم ترین کلمه "تنفر" است....از بین ببرش
سرکش ترین کلمه "هوس" است.....با آن بازی نکن
خودخواهانه تین کلمه "من" است......از آن حذر کن
ناپایدارترین کلمه "خشم" است.....آن را فرو ببر
بازدار تین کلمه "ترس" است.....با آن مقابله کن
با نشاط تین کلمه "کار" است......به آن بپرداز
پوچ ترین کلمه "طمع" است.....آن را بکش
سازنده ترین کلمه "صبر" است....برای داشتنش دعا کن
روشن ترین کلمه "امید" است....به آن امیدوار باش
ضعیف ترین کلمه "حسرت" است.....آن را نخور
زیباترین کلمه"راستی" است....با آن روراست باش
زشت ترین کلمه"دورویی" است.....یک رنگ باش
سخت ترین کلمه"غیرممکن" است......وجود ندارد
لطیف ترین کلمه "لبخند" است.....آن را حفظ کن
تاریک ترین کلمه "نادانی" است.....آن را با نور علم روشن کن
ضروری ترین کلمه"تفاهم" است.....آن را ایجاد کن
حسرتانگیز ترین کلمه"حسادت" است....از آن فاصله بگیر
عاقلانه ترین کلمه"احتیاط" است......حواست را جمع کن
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
رفتی....
بی خبر و در سکوت....
تو که وجودت را بردی....
عطر تنت را در خانه جا گذاشته ای....
حرفهای شیرینت را در ذهنم جا گذاشته ای....
عشقت را در قلبم جا گذاشته ای....
عکسهایت را در آلبوم خاطراتمان جا گذاشته ای.....
حلقه ی نقره ای رنگت را روی میز جا گذاشته ای....
گرمی بوسه هایت را بر روی لبانم جا گذاشته ای.....
غم ها و غصه هایت را در در دلم جا گذاشته ای.....
گلهای سرخ خشک شده ات را در گلدان جا گذاشته ای.......
برگرد.....
برگرد و عطر تنت را ببر....
حرفهای شیرینت را ببر....
عشقت را ببر....
عکسهایت را ببر....
حلقه ات را ببر....
بوسه هایت را ببر....
غصه هایت را ببر.....
گلهای سرخ ات را ببر....
تنها خیالت را باور دارم......
آن را برای من باقی بگذار......
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
سلااااااااااااااااااام به همه دوستان عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم.....
عیـــــــــــــــــــــــــد همه مبارک....
امیدوارم تو سال جدیـــــــــــــــــــــد هیچ کس غم و تنهایی رو لمس نکنــــــــــــــــــــه....
امیدوارم همه به تمام آرزوهاشون برســـــــــــــــــــــــــــــــــن....
دوستتـــــــــــــــــــــــــــــــــــون دارم.......
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
ماه من غصه نخور زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه آدم خوب و بد داره
ماه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن
همه که پر ترک ،مثل تو من نمیشن
ماه من غصه نخور مثل ماها فراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه
ماهمن غصه نخور گریه پناه آدمهاست
تر و تازه موندن گل ،ماله اشک شبنمهاست
ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماه من غصه نخور خیلیها تنهان مثل تو
خیلیها با زخمای زندگی آشنان مثل تو
ماه من غصه نخور زندگی خوب داره و زشت
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت
ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماه من غصه نخور دنیا رو بسپار به خدا
هردومون دعا کنیم، توهم جدا منم جدا
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟
من که خود راضی به این خلقت نبودم،زور بود؟
من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست
من بمانم یا بمیرم هیچکس دل تنگ نیست
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
کسی به خدا گفت:اگر سرنوشت مرا تو نوشتی، پس چرا آرزو کنم؟
خدا گفت:شاید نوشته باشم:
"هرچه آرزو کند"
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
چه کسی میگوید دوری سردی می آورد؟
وقتی هنوز با یادت بندبند وجودم گرم میشود...
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
یکی مثل من با خیالت سر میکنه
یکی مثل تو بی خیالی طی میکنه
یکی مثل من تنها آرزوش تویی
یکی مثل تو تنها آرزوش اونه
یکی مثل من برات اشک میریزه
یکی مثل تو میخنده و بی خبر از همه چیزه
یکی مثل من تنهای تنهاست
یکی مثل تو یادش میره کی واسش عزیزه
یکی مثل من دنیارو تو دستات میزاره
یکی مثل تو میگه:این چیه؟معنا نداره!
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
شاگرد از استادش پرسید:عشق چیست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور.اما در هنگام عبور از گندم زار،به یاد داشته باش که نمیتوانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی بازگشت.
استاد پرسید:چه آوردی؟و شاگرد با حسرت گفت:هیچ!هرچه جلو میرفتم،خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پر پشت ترین،تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت:عشق یعنی همین
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
خوش باش که یک لحظه دلم از تو جدا نیست...!!
دلم به بهانه همیشگی گریست....بگذار بگرید و بداند هر آنچه خواست همیشه نیست...!!!
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
خدا درد رو به قلبهامون هدیه کرد....
یکی رو واسمون قرار داد و اسمش رو گذاشت "همدرد"
ولی وقتی نیاز به همدرد داری هیچوقت پیداش نمیشه....چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
15 دي ماه 1313 در تهران در خانواده اي متوسط به دنيا آمد . فروغ چهارمين فرزند خانواده بود. نام مادرش (( توران وزيري تبار )) و نام پدرش (( سرهنگ محمد فرخزاد )) است.همچنين نام برادرانش(( امير مسعود - فريدون – مهرداد – مهران )) و نام خواهرانش(( پوران و گلوريا )) بود. پدرش شخصيتي دو سويه داشت. يك افسر ارتش مستبد كه در كودتاي رضاخان نقش داشت و يك عاشق شعر كه در مي بست و با اشعار حافظ و سعدي راز و نياز مي كرد. فروغ از نوجواني شعر مي سرود و نقاشي مي كرد. در 16 سالگي براي فرار از فضاي بسته محيط خانوادگي بسيار زود با (( پرويز شاپور )) نوه ي خاله ي مادري كه از او 15 سال كوچكتر بود ازدواج كرد و به اهواز رفت و در سال 1334 از او جدا شد. ثمره اي ازدواج در سال ۱۳۳۱فرزندی به نام« كاميار» بود. فروغ بعد از اين جدايي تا پايان عمر فرزندش را هيچوقت نديد.
در سال 1331 كه 17 سال داشت نخستين مجموعه شعرش را با نام «اسير» که مجموعه ای از ۴۴ قطعه شعر است به چاپ رسانید. و در سال 1335 دومين آن را با نام «ديوار» منتشر كرد. در بيست و دو سالگي سومين مجموعه شعر را با نام «عصيان» نيز بدست چاپ سپرد. خود وي بعدها اين هر سه را به ارزش و حاصل احساسات سطحي يك دختر جوان دانست .
در سال 1337 فروغ به چنان آگاهي نسبت به ارزش هاي فكري خود مي رسد كه در مي يابد مي تواند در شعر به راهي جدا از ديگران برود . در همين سال سينما توجه او را جلب مي كند و در كار ساختن بسياري از فيلمهاي مستند با « ابراهيم گلستان » همكاري مي كند . در سال 1338 براي آموختن فن سينما به انگلستان مي رود و برداشت درخشان سينمائي او هنگامي جلوه مي كند كه فيلم «خانه سياه است »را از زندگي جذاميان در جذامخانه تبريز مي سازد . در سال 1342 در نمايشنامه «شش شخصيت در جستجوي نويسنده » بازي چشمگيري دارد و در زمستان همان سال خبر مي رسد كه فيلم «خانه سياه است » جايزه اول فستيوال «اوبرهاوزن» را برده است و منتقدين اروپائي به شايستگي از او تجليل مي كنند . و باز در همان سال كه سال اوج نبوغ اوست با يك مجموعه تازه به نام « تولدي ديگر » مشهور شد.
در سال 1343 به آلمان و ايتاليا و فرانسه سفر مي كند . سال بعد در دومين فستيوال سينماي مؤلف در « پزارو» شركت مي كند تهيه كنندگان سوئدي ساختن چند فيلم را به او پيشنهاد مي كنند و ناشران اروپائي مشتاق نشر آثارش مي شوند.
آخرین مجموعه شعری که فروغ فرخزاد كه خود آن را به چاپ رسانيد مجموعه تولدی دیگر است. این مجموعه شامل ۳۱ قطعه شعر است که بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ سروده شدهاند. به قولی دیگر آخرین اثر او «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است» که پس از مرگ او منتشر شد.
فروغ فرخزاد در روز ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ بر اثر تصادف رانندگی در جاده دروس - قلهک در تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیر الدوله به خاک سپرده شد
"روح پاک و عاشق اش شاد"
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
دیگه از دست تو و ترانه هات خسته شدم
دیگه از شنیدن رنگ صدات خسته شدم
چه جوری بگم هنوز خیلی دوست دارم ولی
انگار ازبیشتر از این بودن باهات خسته شدم
منی که عمرم و زندگیم تو چشمای تو بود
باورت نمی شه که از رنگ چشات خسته شدم
انقدر نگام کردی که دیگه زد به سرم
از اون آتیش خوابیده تو نگات خسته شدم
تو به من می گی بی انصافم و حق داری بگی
با کدوم بهونه بنویسم براتخسته شدم
انقد آب و هوا واسم روعوض کردی که من
آخر از دست همون آب و هوات خسته شدم
گفتم این کار و نکن کردی و رفتی و ببین
دیدی آخر از تموم اون کارات خسته شدم
حرفات انگار دیگه روی دل من نمی شینه
انقدر عوض شدی که من به جات خسته شدم
شب و روزات مث روز وشبای قدیم نبود
از دس تفاوت روز و شبات خسته شدم
دیگه فرقی نداره پیشت باشم یا نباشم
تو یه بی تفاوتی ، من از فضات خسته شدم
دوس داری بری ، برو ، دلت می خواد باشی بمون
من که از تمام حرف و تصمیمات خسته شدم
انقدر صدام نکردی از خودم بدم میاد
ازاین اسم مریم و نگفتنات خسته شدم
یه روزی غریبه ای ، یه روز آشنا، من از
بازی زشت غریب آشنات خسته شدم
تو چی فکر کردی خیال کردی من عاشق می مونم
من از این فکرای غرق ادعات خسته شدم
واسه تو حتی دیگه شبا دعا نمی کنم
راستشو بخوای دیگه من از دعات خسته شدم
من شکایت تو رو به کی کنم ؟ برم کجا ؟
به جون خودت قسم نه ، به خدات خسته شدم
چه قدر ببخشمت من دیگه چیزی ندارم
به خدا از دس این همه خطات خسته شدم
روزی صد تا غم و غصه توی قلبم می ذاری
منم آدمم از این درد و بلات خسته شدم
انقدر واست می میرم واسه من تب می کنی ؟
حق دارم از این دل بی اعتنات خسته شدم
تو خودت منو نخواستی ، من گناهی ندارم
از دس اون چشای دور از وفات خسته شدم
شعر و اینجوری نوشتم کسی با خبر نشه
مثلا من از تو و خاطره هات خسته شدم
کی می دونه تو پشیمون شدی و نوشتی که
حتی از دیدن عکس و هدیه هات خسته شدم
ای خدا ، اینو فقط من و تو و اون می دونیم
نشونم بده یه جور راه نجات ، خسته شدم
"مریم حیدرزاده"
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
یک نفر درهمین نزدیکی ها
چیزی به وسعت یک زندگی
برایت جاگذاشته است خیالت راحت باشد
آرام چشمهایت راببند
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یک نفر که از همه زیباییهای دنیا
تنها تورا باور دارد
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
سال نو میلادی رو به همه شما عزیزان تبریک میگم!
**merry christmas**
به ادامه مطلب سری بزنید عکسهای جالبی گذاشتم
نظر فرامو نشه هااااااااااااااااااااااااا
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
اكنون مي توانم مثل دختـــــــــركي هفت ساله بنويـــــــــسم : آبـ
و غرق شوم بــــــــي آنكه دست و پايـــــــــــــي بزنم
مــــــــــي توانم بنويـــــــــــــــسم : باد
و پرواز كنم بــــــــــي آنكه هراســـــــــــــي از سقوط داشته باشم .
مــــــــــــي توانم بنويــــــــــــسم : درخت
و سبز شوم بدون هيــــــــــــــچ درنگي .
مــــــــــــي توانم تو را بنويــــــــــسم
و بعد به آرامـــــــــي ببوسمت بـــــــي آنكه كســـي ببيـــــند .
مــــــــي توام بنويـــــــسم :مرگ
و بميـــــــــرم !
به هميــــــــــن سادگــــــــــي
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
محرم ماه الفت با جنون است
چراغ کوچه هایش بوی خون است
محرم حرمت خون است و خنجر
تلاطم می کند حنجربه حنجر
دل من فدای دو دست اباالفضل
به قربان چشمان مست اباالفضل
ربود از همه ساقیان گوی سبقت
به چوگان دل ناز شست اباالفضل
غم ِ زهرا مرا سوز درون داد
دم ِ حیدر به من شور جنون داد
حسین آمد به زخم دل نمک ریخت
مرا با شور عاشورا در آمیخت
مرا سودای زینب در به در کرد
نصیبم جرعه ای خون جگر کرد
ز فرط تشنگی بی تاب گشتم
عطش دیدم ز خجلت آب گشتم
چه ها گویم ز مَشک تیرخورده
ز دست ساقی شمشیر خورده
به خاک افتاد مشک از دست ساقی
دو عالم پر شد از بوی اقاقی
مشامم پر شد از داغ شهیدان
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
آنکه می گوید یک درد دارد
آنکه میخندد هزار و یک درد دارد
و آنکه میخنداند بی نهایت درد دارد
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
همیشه یاد تو
مرا به اوج می برد،
صبور میشوم
نظاره میکنم تو را
که عشق را به آسمان می بری
پر از نجابت سکوت
و دور میشوی....
زمین تهی میشود،ز شور و نور
زمانه مویه میکند
دلم گلایه میکند
و تو...ناگهان،
ستاره می شوی!
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
سلام به دوستان و حامیان عزیز و گل....
لطفا در نظر سنجی جدید شرکت کنید،خیلی مهمه!!!
از نظرات زیبا و محبت آمیزتون صمیمانه سپاسگذارم.
منتظرتون هستم......
موضوعات مرتبط:
برچسبها: